زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

آفتاب پرستی

آفتاب‌پرستی \āftāb-parastī\، آیین پرستش خورشید. این آیین نزد بسیاری از اقوام و ملل مرسوم بوده است و هنوز بسیاری آفتاب را مقدس می‌دانند. از میان مظاهر و قوای طبیعت، خورشید به‌سبب اهمیتی که در طبیعت و در زندگانی مردمان دارد، حرمت و قداست خاص یافته است، و مردمان گوناگون در همه‌جای جهان به‌صورتهای مختلف بدان تشخّص و الوهیّت داده‌اند. ازاین‌رو ست که تقریباً در همۀ تمدنهای باستانی، اسطوره‌ها و تصورات گوناگون دربارۀ خورشید وجود داشته، و آثار پرستش این جرم آسمانی از دورترین ایام باقی مانده است. تصاویر نمادهای خورشیدی از دوران نوسنگی گواه قدمت این امر است ( آمریکانا، ذیل «آفتاب‌پرستی»).
خدای خورشید در نظر بعضی اقوام نرینه بود و نزد برخی دیگر مادینه. بعضی ملل در مجموعۀ خدایان خود، خورشید را زیردست خدای برتر یا خدای آسمان قرار می‌دادند، ولی در برخی نقاط دیگر، خدای خورشید از لحاظ اهمیت، کاملاً جای خدای آسمان را می‌گرفت ( بریتانیکا، ذیل «پرستش طبیعت»).
در هند باستان، خدای خورشید را سوریه می‌نامیدند؛ او خود را به 12 شکل آشکار می‌کند و یکی از آن صورتها (صورت نهم) ویشنو است (ERE، ذیل «آیین برهمنی»). در وده‌ها، خورشید به نامهای مختلف خوانده شده، و سرودهای بسیار در ستایشش باقی مانده است. در اسطوره‌های هندی، او پسر آسمان، و دارای گردونه‌ای است که 7 اسب آن را در سراسر جهان می‌کشند و اوشس (سحر) گردونه‌بان او ست. خورشید در مسیر خود، ظلمت و نیروهای اهریمنی را از جهان دور می‌کند، مایۀ حیات و رشد و ادامۀ بقای موجودات است و ارواح مردگان را به جهان دیگر رهبری می‌کند. امروزه نیز خورشید در میان پیروان مذاهب مختلف هندویی دارای حرمت خاص است، و در ادعیه و عبادات روزانۀ هندوان ستایش می‌شود (ERE، ذیل «خورشید، ماه، ستارگان در آیین هندویی»).
در ایران قدیم، لااقل از زمان زردشت به بعد، همیشه اهوره‌مزدا یا اورمزد خدای بزرگ بوده و پرستیده می‌شده است؛ اما بعضی عوامل طبیعی همچون آب، آتش، خورشید و ماه در کنار برخی مفاهیم انتزاعی از قبیل «مهر» (پیمان) و «سروش» (اطاعت) نیز، به‌اصطلاح زردشتیان، ایزد به‌ شمار می‌آمده‌اند؛ بنابراین، تا آنجا که از اسناد و مدارک برمی‌آید، ایرانیان هیچ‌گاه آفتاب یا خورشید را در جایگاه «خدای مطلق» نمی‌پرستیدند؛ اما پیش‌ از زردشت، یکی از برترین خدایان آنان، و سرچشمۀ نور و گرمی در جهان، و نگهبان نیکیها، و براندازندۀ ظلمت و شرّ و تباهی بود. خورشید (در اوستا: هور، هوره خشئته؛ در پهلوی: خور) همانند ایزدان دیگر نیایش خاص خود را داشته، و چشم اهوره‌مزدا خوانده شده است (یسنا 1، بند 11). یشت ششم یا خورشیدیشت به خورشید اختصاص دارد و «خورشید نیایش» یکی از نیایشهای زردشتـی است کـه در صبح و ظهـر و عصر خوانده می‌شود. در مینوی خرد (ص 70)، آمده است که هر روز باید 3 بار در برابر خورشید ایستاد و آن را ستایش کرد. نیایش زردشتیان در برابر خورشید همانند نیایش آنان در برابر آتش است. خورشید در آسمان، مانند آتش در زمین، سرچشمۀ نور، روشنایی و گرمی است. از دیرزمان، خورشید با ایزد مهر (ایزد پیمان در ایران قدیم) ارتباط نزدیک داشته است، زیرا ایزد مهر پیش از برآمدن خورشید در سپیده‌دم ظاهر می‌شود و همراه خورشید برای نظارت بر پیمانها از شرق به غرب می‌رود (یشتها، مهریشت، بند 13). همین ارتباط نزدیک موجب شده است که در ادبیات پهلوی (مثلاً در مینوی خرد، 26) و نیز فارسی، «مهر» در معنی خورشید به کار رود.
 یونانیان باستان خورشید را هلیوس می‌نامیدند و آن را به این نام، و نیز به نام «آپولون» ستایش می‌کردند. آپولون، خدای نور و پاسدار پاکی و نظم و قانون بود و با پیکانهای خود نیروهای ظلمت، بدی و بیماری را دور می‌کرد ( آمریکانا، ذیل «آپولون»؛ «هلیوس»). رومیان خورشید را با نام سول می‌ستودند و آن را یکی از نیاکان آسمانی شهر رم می‌دانستند (بریتانیکا، ذیل «دین رومی»)، ولی خورشیدپرستی در آنجا با پرستش میترا (مهر) به اوج خود رسید و مهر لقب «خورشید شکست‌ناپذیر» یافت. چند تن از امپراتوران روم پیش‌از مسیحیت، خورشیدپرست بودند و پرستش خورشید دین رسمی دولت روم بود (همانجا).
برای مردم چین، خورشید یکی از خدایان بوده است و دربارۀ آن افسانه‌هایی داشته‌اند. در ژاپن، الٰهۀ خورشید یا آماتراسو اومیکامی از محبوب‌ترین خدایان بوده است، و هنوز در میان پیروان دین شینتو اهمیت بسیار دارد و امپراتور ژاپن فرزند او تصور می‌شود (ERE، ذیل «خدا در آیین ژاپنی»؛ بریتانیکا، ذیل «پرستش طبیعت»؛ آمریکانا، ذیل «دین در ژاپن»).
بارزترین خصوصیت دینی در مصر باستان، خورشیدپرستی بود که مهم‌ترین قدرت آفرینندۀ جهان بود و به نامهای رع، آمون، آتن و نامهای دیگر، در نواحی مختلف این سرزمین پرستیده می‌شد. فراعنۀ مصر خود را فرزندان رع و تجسم آن می‌دانستند و در سدۀ 14 ق‌م، یکی از فراعنۀ مصر به نام آخناتن خورشیدپرستی توحیدی را بنیاد نهاد و پرستشهای دیگر را منسوخ کرد و یک‌چند آتن در مقام تنها خدا و خداوند اعظم در سراسر مصر پرستیده می‌شد (ERE، ذیل «دین مصری»؛ آمریکانا، ذیل «رع»).
در بین‌النهرین، آشوریان، بابلیان و کلدانیان چون بسیاری دیگر از اقوام باستانی، خدای خورشید (شَمَش) را مذکر می‌دانستند. در اساطیر بابلی، شمش، «نورخدایان»، خدای عدالت و قانون هم بود و نیروی نگهبان عدالت و قانون تصور می‌شد. در نقوش بابلی، حَمورابی، قانون‌نامۀ معروف خود را از دست شمش می‌گیرد. بابلیان وی را «داور آسمانها و زمین» می‌دانستند و معبدش را «خانۀ داوری در جهان» می‌نامیدند (دورانت، 1 / 154؛ آمریکانا، ذیل «شمش»). کنعانیان قدیم نیز چون اقوام سامی دیگر، خورشید را به نام شِمِش می‌پرستیدند (ERE، ذیل «کنعانیان»).
اعراب، برخلاف برادران سامی خود، «شمس» را مؤنث می‌دانستند. بعضی از آنان برای الٰهۀ شمس بُتی ساخته بودند و آن را نیایش می‌کردند. این بت قدمت بسیار داشت (ابن‌کلبی، 89). نام «عبد شمس» و نیز «امر شمس» که در میان آنان رایج بود (همانجا؛ ERE، ذیل «اعراب باستان»)، حاکی از عبادت این الٰهه است، چنان‌که «عبدالشارق» نیز ظاهراً معلوم می‌کند که خورشید طالع نزد آنان همچون یک خدا تصور می‌شده است (همانجا). خدای خورشید نزد اهالی «تَدمُر» (پالمیرا) واقع در میانۀ صحرای سوریه به دو نام مَلَک بعل یا مَلَک بیل و یرحی بول خوانده می‌شد (بریتانیکا، ذیل «دینهای عربی»؛ ERE، ذیل «پالمیریان»). در شهر «حَضر» واقع در بین‌النهرین، شمس بالاترین خدایان بود، تا جایی که آن شهر را «شهر خورشید» (مدینة الشمس) می‌خواندند، ولی در اینجا شمس مذکر بود، نه مؤنث (شوقی، 24). قرآن کریم به ما خبر می‌دهد که در زمان سلیمان پیامبر (ع)، در سرزمین سبا، مردم و دستگاه حکومتی آنجا آفتاب را می‌پرستیدند (نمل / 27 / 24). 
با توجه به خصوصیت کاملاً توحیدی اسلام، طبیعی است که آفتاب‌پرستی، عملی مردود باشد؛ آیۀ 37 از سورۀ فصلت (41) سجده‌کردن به‌سوی خورشید (و ماه) را صریحاً منع کرده است و بسیاری از مفسران، چون امام فخر رازی، آیۀ مزبور را دربارۀ مجوس (و صابئین) می‌دانند که خورشید و اجرام نورانی آسمان را قبله‌گاه خود قرار داده‌اند (27 / 129؛ نیز نک‍ : میبدی، 8 / 536). به هر تقدیر، در قرآن کریم، مردم سبا و یا کسانی از آنان که به پرستش خورشید دل خوش داشته، و معبودانی جز خداوند برای خود گرفته بودند، از کافران شمرده شده‌اند (نمل / 27 / 43).

مآخذ

ابن‌کلبی، هشام، کتاب الاصنام، ترجمۀ محمدرضا جلالی نائینی، تهران، 1348 ش؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن (مشرق زمین)، ترجمۀ احمد آرام و دیگران، تهران، 1365 ش؛ شوقی، ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی، دمشق، 1405 ق / 1985 م؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ قرآن کریم؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به‌ کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1357 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354 ش؛ یسنا، به‌ کوشش ابراهیم پورداود، تهران، 1340 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.